کد مطلب:301 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:244

احکام ازدواج و زناشویی
ازدواج سنّت پیامبر اكرم(صلی الله علیه وآله) و از محبوب ترین نهادها در نزد پروردگار و موجب رحمت و كثرت رزق و طرد بی بندوباری و فحشا از جامعه است(1)، و خداوند متعال جامعه اسلامی را به ایجاد عُلقه ازدواج بین زنان و مردان مجرّد امر فرموده و وعده فضل و گشایش بر آنان داده است.(2) علاقه به خانواده و همسر، از اخلاق انبیاء و نشانه كثرت ایمان است به گونه ای كه پیامبر اكرم(صلی الله علیه وآله) علاقه به همسر را در ردیف علاقه به نماز و شمیم عطر قرار داده است(3). در روایات آمده است: آنگاه كه خداوند متعال اراده می كند خیر دنیا و آخرت را به مسلمانی ارزانی دارد، به وی قلبی خاشع و زبانی ذاكر و جسمی صابر و همسری مؤمن عطا می كند كه به هنگام نظر به او مسرور شود و در غیاب شوهرش از خود و اموال او پاسداری كند(4). و نیز در روایت آمده است: اگر مردی به خواستگاری آمده كه دین، اخلاق و امانتداری او را می پسندید، خواستگاری او را بپذیرید در غیر این صورت فتنه و فساد عظیمی زمین را فرا خواهد گرفت.(5)



(مسأله 2814) با عقد ازدواج، زن به مرد و مرد به زن حلال می شوند. عقد ازدواج بر دو قسم است:



اوّل: «عقددائم»، و آن عقدی است كه مدّت ندارد و به واسطه آن زن و مرد تا پایان زندگی به هم حلال می شوند و همسری را كه به این صورت عقد می شود «همسردائم»



ــــــــــــــــــــــــــــ



1 ـ وسائل الشیعة، باب اوّل از ابواب «مقدمات النكاح»، ج14،ص2 وما بعد آن.



2 ـ سوره نور(24): 32.



3 ـ وسائل الشیعة، باب سوم از ابواب «مقدمات النكاح»، ج14،ص10، حدیث 4 و 5.



4 ـ وسائل الشیعة، باب هشتم از ابواب «مقدمات النكاح» ،ج14،ص23، حدیث 8.



5 ـ وسائل الشیعة، باب بیست و هفتم از ابواب «مقدمات النكاح» ،ج14،ص51، حدیث 2 و 3.



[479]

می گویند.



دوم: «عقدموقّت» و یا «مُتْعه»، و آن عقدی است كه با آن زن و مرد به طور موقّت و تا زمان محدودی به هم حلال می شوند و زنی را كه به این صورت عقد می شود «همسر موقّت» می گویند.





احكام خواستگاری



(مسأله 2815) از هر زنی بجز زنانی كه ازدواج با آنان حرام است ـ و در مسائل آینده بیان خواهد شد ـ و زنانی كه در عدّه هستند یا در حال احرامند، می توان خواستگاری نمود.رر

(مسأله 2816) خواستگاری و وعده ازدواج ایجاد محرمیّت یا زناشویی نمی كند، اگرچه مهریه ای كه برای زمان عقد تعیین شده است از پیش پرداخت شده باشد; بنابراین هر یك از زن و مرد قبل از عقد ازدواج می توانند از آن منصرف شوند و طرف دیگر نمی تواند او را مجبور به ازدواج كند.



(مسأله 2817) هر یك از نامزدها می توانند در صورت به هم خوردن نامزدی، هدایایی را كه برای وصلت مورد نظر به طرف دیگر یا پدر و مادر او داده است، مطالبه كند و در صورتی كه عین آنها موجود نباشد، می تواند بهای هدایایی را كه عادتاً نگهداشته می شود مطالبه نماید، مگر این كه هدایا بدون تقصیر طرف دیگر تلف شده باشند.



(مسأله 2818) اگر در دوران نامزدی یكی از طرفین بمیرد، طرف دیگر نمی تواند هدایایی را كه در مسأله قبل گفته شد مطالبه نماید.



(مسأله 2819) سزاوار است هر یك از زن و مرد قبل از وصلت یا قبل از پاسخ به خواستگاری، آزمایشات پزشكی مربوط به صحّت زناشویی را انجام دهند.



احكام عقد



(مسأله 2820) در زناشویی، چه دائم و چه موقّت، باید صیغه خوانده شود و تنها راضی بودن زن و مرد كافی نیست، و صیغه عقد را یا خود زن و مرد می خوانند یا دیگری را وكیل می كنند كه از طرف آنان بخواند و اگر زن و مرد نتوانند صیغه را صحیح بخوانند،



[480]

باید وكیل بگیرند.



(مسأله 2821) وكیل لازم نیست مرد باشد و زن هم می تواند برای خواندن صیغه عقد از طرف دیگری وكیل شود.



(مسأله 2822) زن و مرد تا یقین نكنند كهوكیل آنها صیغه را خوانده است، نمی توانند به یكدیگر نگاه محرمانه نمایند، و گمان به این كه وكیل صیغه را خوانده است كفایت نمی كند، ولی اگر وكیل بگوید: «صیغه را خوانده ام» كافی است.



(مسأله 2823) اگر زن كسی را وكیل كند كه مثلاً دو ماه او را به عقد مردی درآورد و ابتدای دو ماه را معیّن نكند، در صورتی كه از گفته زن معلوم شود كه به وكیل اختیار كامل داده، آن وكیل می تواند هر وقت كه بخواهد او را دو ماه به عقد آن مرد در آورد، و اگر معلوم باشد كه زن روز یا ساعت معیّنی را قصد كرده، باید صیغه را مطابق قصد او بخواند.



(مسأله 2824) یك نفر می تواند برای خواندن صیغه عقد دائم یا موقّت از طرف دو نفر وكیل شود، همچنین انسان می تواند از طرف زن وكیل شود و او را برای خود به طور دائم یا موقّت عقد كند، ولی احتیاط مستحب آن است كه عقد را دو نفر بخوانند، خصوصاً در موردی كه وكیل شود كه زن را برای خود عقد نماید.





دستور خواندن عقد دائم



(مسأله 2825) اگر صیغه عقد دائم را خود زن و مرد بخوانند و اوّل زن به قصد انشا بگوید: «زَوَّجْتُكَ نَفْسِی عَلَی الصَّداقِ الْمَعْلُومِ» یعنی: «خود را زن تو نمودم به مهری كه معیّن شده» و بدون فاصله مرد بگوید: «قَبِلْتُ التَّزوِیجَ عَلَی الصَّداقِ المَعْلُومِ» یعنی: «قبول كردم ازدواج را به مهری كه معین شده» عقد صحیح است; و اگر دیگری را وكیل كنند كه از طرف آنها صیغه عقد را بخواند، چنانچه مثلاً اسم مرد «احمد» و اسم زن «فاطمه» باشد و وكیل زن خطاب به وكیل مرد با قصد انشا بگوید: «زَوَّجْتُ مُوكِّلَتِی فاطِمَةَ مُوَكِّلَكَ أحْمَدَ عَلَی الصَّداقِ الْمَعْلُومِ»، یعنی: «موكّل خودم فاطمه را به زوجیّت موكّل تو احمد در آوردم به مهری كه معین شده» و بدون فاصله وكیل مرد بگوید: «قَبِلْتُ لِمُوَكِّلِی أحْمَدَ عَلَی الصَّداقِ المَعلُومِ» یعنی: «قبول كردم ازدواج را برای موكّلم احمد به مهری كه معین شده»، عقد صحیح می باشد.



[481]

(مسأله 2826) اگر یك نفر از طرف مرد و زن در خواندن صیغه عقد دائم وكیل شود، چنانچه مثلاً اسم مرد «احمد» و اسم زن «فاطمه» باشد و وكیل به قصد انشا بگوید: «زَوَّجْتُ مُوكِّلِی أَحْمَدَ مُوَكِّلَتِی فاطمَةَ عَلَی الصَّداقِ الْمَعْلومِ» یعنی: «موكّل خودم فاطمه را به زوجیّت موكّل خود احمد در آوردم به مهری كه معیّن شده» و بدون فاصله به قصد انشا بگوید: «قَبِلْتُ التَّزْویجَ لِمُوكِّلِی أَحْمَدَ عَلیَ الصَّداقِ الْمَعْلُومِ» یعنی: «قبول كردم ازدواج را برای موكّلم احمد به مهری كه معیّن شده»، عقد صحیح می باشد.





دستور خواندن عقد موقّت



(مسأله 2827) اگر خود زن و مرد بخواهند صیغه عقد موقّت را بخوانند، بعد از آن كه مدّت و مَهر را معیّن كردند، چنانچه زن به قصد انشا بگوید: «زَوَّجْتُكَ نَفْسی فی الْمُدَّةِ الْمَعْلُومَةِ عَلَی الْمَهْرِ الْمَعْلُومِ» یعنی: «خود را زن تو نمودم در مدّتی كه معلوم شده و به مهری كه معیّن شده است» و بدون فاصله مرد به قصد انشا بگوید: «قَبِلْتُ هكَذا» یعنی: «به همین گونه قبول كردم» عقد صحیح است و می تواند به جای «زَوَّجْتُكَ» «مَتَّعْتُكَ» بگوید، و اگر دیگری را وكیل كنند و اوّل وكیل زن به وكیل مرد بگوید: «مَتَّعْتُ مُوكِّلَتِی مُوكِّلَكَ فی الْمُدَّةِ الْمَعْلُومَةِ عَلَی الْمَهْرِ الْمَعْلُومِ» یعنی: «موكّل خودم را در مدّتی كه معین شده به زوجیّت موكّل تو درآوردم به مهری كه معیّن شده» و بدون فاصله وكیل مرد بگوید: «قَبِلْتُ لِمُوَكِّلِی هكَذا» یعنی: «به همین گونه قبول كردم برای موكّل خودم»، عقد صحیح می باشد.



(مسأله 2828) اگر یك نفر از طرف مرد و زن در خواندن صیغه عقد موقّت وكیل شود، چنانچه مثلاً اسم مرد «احمد» و اسم زن «فاطمه» باشد و وكیل بگوید: «مَتَّعْتُ مُوكِّلِی أَحْمَدَ مُوكِّلَتِی فاطِمَةَ فِی الْمُدَّةِ الْمَعْلُومَةِ عَلَی الْمَهْرِ الْمَعْلُومِ» یعنی: «موكّل خود فاطمه را در مدّتی كه معلوم شده به زوجیّت موكّل خودم احمد در آوردم به مهری كه معیّن شده است» و بلافاصله بگوید: «قَبِلْتُ هكَذا» یعنی: «به همین گونه قبول كردم» عقد صحیح می باشد و می تواند به جای «مَتَّعْتُ»، «زَوَّجْتُ» بگوید.





شرایط عقد



[482]

(مسأله 2829) عقد ازدواج چند شرط دارد:



اوّل: بنابر احتیاط مستحب به عربی صحیح خوانده شود، و اگر خود مرد و زن نتوانند صیغه را به عربی صحیح بخوانند، به هر لفظی كه صیغه را بخوانند صحیح است و لازم نیست كه وكیل بگیرند، ولی باید لفظی بگویند كه معنای «زَوَّجْتُ» و «قَبِلْتُ» را بفهماند.



دوم: مرد و زن یا وكیل آنها كه صیغه را می خوانند قصد انشا ـ یعنی ایجاد پیوند زناشویی ـ داشته باشند، مثلاً اگر خود مرد و زن صیغه را می خوانند، قصد زن به گفتن: «زَوَّجْتُكَ نَفْسِی» این باشد كه خود را زن او قرار دهد، و قصد مرد با گفتن: «قَبِلْتُ التَّزْوِیجَ» این باشد كه زن بودن او را برای خود قبول نماید; و اگر وكیل مرد و زن صیغه را می خوانند، قصد آنها با گفتن: «زَوَّجْتُ» و «قَبِلْتُ» این باشد كه مرد و زنی كه آنان را وكیل كرده اند، زن و شوهر شوند.



سوم: كسی كه صیغه را می خواند بالغ و عاقل باشد، ولی اگر به وكالت از دیگری می خواند بالغ بودن او لازم نیست.



چهارم: اگر صیغه عقد را وكیل زن و شوهر یا ولیّ آنها می خوانند، باید زن و شوهر را با نام بردن یا با اشاره و مانند آن معلوم كنند; پس كسی كه چند دختر دارد، اگر به مردی بگوید: «زَوَّجْتُكَ إحْدی بَناتِی» یعنی: «زن تو نمودم یكی از دخترانم را» و او بگوید: «قَبِلْتُ» یعنی: «قبول كردم»، چون در هنگام عقد، دختر را معیّن نكرده اند عقد باطل است.



پنجم: زن و مرد به ازدواج راضی باشند، ولی اگر ظاهراً با كراهت اذن دهند و معلوم باشد قلباً راضی هستند، عقد صحیح است.



ششم: توالی عرفی بین ایجاب و قبول وجود داشته باشد، یعنی عرفاً بین ایجاب و قبول فاصله زیادی نشود.



(مسأله 2830) اگر در عقد، یك حرف غلط خوانده شود كه معنا را عوض كند، عقد باطل است.



(مسأله 2831) كسی كه دستور زبان عربی را نمی داند، اگر قرائت او صحیح باشد و معنای هر كلمه از عقد را جداگانه بداند و از هر لفظی معنای آن را قصد نماید و قصد انشا نماید، می تواند عقد را بخواند.



(مسأله 2832) اگر زنی را برای مردی بدون اذن آنان عقد كنند و بعد زن و مرد



[483]

بگویند: «به آن عقد راضی هستیم»، عقد صحیح است.



(مسأله 2833) اگر زن و مرد یا یكی از آن دو را به ازدواج مجبور نمایند و بعد از خواندن عقد راضی شوند و بگویند: «به آن عقد راضی هستیم»، عقد صحیح است، مگر این كه زن و شوهر عاقد باشند و اجبار به حدّی باشد كه فاقد قصد شده باشند.



(مسأله 2834) پدر و جدّ پدری می توانند برای فرزند نابالغ یا دیوانه خود كه در حال دیوانگی بالغ شده است ـ در صورتی كه به مصلحت بچّه یا دیوانه باشد ـ همسر اختیار كنند و بعد از آن كه طفل بالغ شد یا دیوانه عاقل گردید، اگر ازدواجی كه برای او صورت داده اند مفسده ای نداشته، نمی تواند آن را به هم بزند و اگر مفسده ای داشته، می تواند آن را به هم بزند.



(مسأله 2835) اگر دختر باكره ای كه به حدّ بلوغ رسیده و رشیده است ـ یعنی مصلحت خود را تشخیص می دهد ـ بتواند امورات خود را اداره كند و بیم آن كه فریب بخورد در میان نباشد، چنانچه بخواهد ازدواج كند، احتیاجی به اجازه پدر یا جدّ پدری خود ندارد و در غیر این صورت، بنابر احتیاط واجب باید از پدر یا جدّ پدری خود اجازه بگیرد و اجازه مادر و برادر لازم نیست.



(مسأله 2836) اگر دختر مسلمان باشد ولی پدر و جدّ پدری او مسلمان نباشند، لازم نیست از آنان اجازه بگیرد.



(مسأله 2837) اگر پدر و جدّ پدری غایب باشند، به گونه ای كه نشود از آنان اذن گرفت و دختر هم احتیاج به شوهر كردن داشته باشد، لازم نیست از پدر و جدّ پدری اجازه بگیرند و نیز اگر دختر باكره نباشد، در صورتی كه بكارت او به واسطه شوهر كردن از بین رفته باشد، اجازه پدر و جدّ لازم نیست، ولی اگر به واسطه نزدیكی به شُبهه یا زنا از بین رفته باشد، حكمش مانند حكم دختر باكره است كه گذشت.



(مسأله 2838) اگر پدر یا جدّ پدری برای پسر نابالغ خود زن بگیرند، پسر ـ بعد از رسیدن به سنّ بلوغ و توانایی برای تمتّع ـ باید خرج زن را، در صورتی كه از او تمكین داشته باشد، بدهد.



(مسأله 2839) اگر پدر یا جدّ پدری برای پسر نابالغ خود زن بگیرند، چنانچه پسر در هنگام عقد مالی داشته باشد، مدیون مهر زن است و اگر در هنگام عقد مالی



[484]

نداشته باشد، پدر یا جدّ او باید مهر زن را بدهند.





عیب هایی كه به واسطه آنها می شود عقد را به هم زد



(مسأله 2840) اگر مرد بعد از عقد بفهمد كه زن او یكی از عیوب هفتگانه زیر را دارد، می تواند عقد را به هم بزند:



اوّل: دیوانگی. دوم: مرض خُوره. سوم: بَرَص (پیسی). چهارم: كوری. پنجم: شَل بودن به گونه ای كه معلوم باشد. ششم: اِفضا شده باشد، یعنی راه ادرار و حیض او یكی شده باشد، ولی اگر راه حیض و مدفوع او یكی شده باشد، به هم زدن عقد اشكال دارد و باید احتیاط شود. هفتم: آن كه گوشت یا استخوان یا غدّه ای در فرج او باشد كه مانع نزدیكی شود.



(مسأله 2841) عیب های هفتگانه گفته شده، در صورتی به مرد حقّ به هم زدن عقد را می دهد كه پیش از عقد وجود داشته باشد و مرد از آن بی اطّلاع باشد، ولی اگر بعد از عقد به وجود آید یا پیش از عقد وجود داشته و مرد از آن آگاه بوده و به آن رضایت داشته است، حقّ فسخ ندارد.



(مسأله 2842) اگر زن پس از عقد بفهمد شوهر او یكی از عیوب چهار گانه زیر را داراست، می تواند عقد را به هم بزند:



اوّل: دیوانه باشد یا پس از عقد دیوانه شود، هرچند بعد از آمیزش باشد. دوم: آلت مردانگی نداشته باشد. سوم: بیضه های او را كشیده باشند. چهارم: عِنیّن باشد و به طور كلّی نتواند عمل زناشویی را انجام دهد، هرچند این بیماری بعد از عقد و پیش از آمیزش حادث شده باشد.



(مسأله 2843) حقّ به هم زدن عقد در موارد نام برده غیر از مورد چهارم (عنّینبودن مرد) فوری است، پس اگر زن یا مرد بر یكی از عیوب ذكر شده اطّلاع پیدا كند و عقد را به هم نزند، بنابر احتیاط واجب حقّ او ساقط می شود، مگر این كه به اصل حق فسخ یا به فوریّت آن جاهل بوده باشد كه در این صورت پس از آگاهی و اطّلاع، باز هم حقّ فسخ او فوری است.



(مسأله 2844) در مورد عیب چهارم (عنّین بودن مرد) اگر احتمال صحّت بدهند، زن



[485]

باید به حاكم شرع مراجعه كند و حاكم شرع یك سال ـ برای آزمایش و درمان ـ به مرد مهلت دهد، پس اگر در این مدّت مرد هیچ نتوانست با زنی آمیزش نماید، زن حقّ فسخ دارد.



(مسأله 2845) اگر مرد یا زن به واسطه یكی از عیب هایی كه در مسائل پیش گفته شد عقد را به هم بزنند، باید بدون طلاق از هم جدا شوند.



(مسأله 2846) اگر به واسطه آن كه مرد عنّین است و نمی تواند آمیزش كند، زن عقد را به هم بزند، شوهر باید نصف مهر را بدهد، ولی اگر به واسطه یكی از عیب های دیگری كه گفته شد، مرد یا زن عقد را به هم بزنند، چنانچه مرد با زن آمیزش نكرده باشد، چیزی بر او نیست و اگر نزدیكی كرده باشد، باید تمام مهر را بدهد.



(مسأله 2847) اگر زن شخصاً با ظاهر سازی و تدلیس مردی را فریب دهد و به عقد او در آید و بعد از عقد معلوم شود یكی از عیوب ذكر شده را داراست، پس از آن كه شوهر عقد را فسخ كرد، زن مهریه تعیین شده را طلبكار نیست، هرچند شوهر با او نزدیكی كرده باشد، ولی خوب است شوهر چیزی به او بدهد، و اگر دیگری مرد را فریب داده باشد، در مواردی كه مرد باید مهریه را به زن بپردازد، می تواند مقدار آن را از شخص فریب دهنده بگیرد.





زن هایی كه ازدواج با آنها حرام است



(مسأله 2848) ازدواج با زن هایی كه مثل مادر و خواهر و مادر زن با انسان محرم هستند، حرام است.



(مسأله 2849) اگر كسی زنی را برای خود عقد نماید ـ اگرچه با او آمیزش نكند ـ مادر و مادرِ مادر آن زن و مادر پدر او هر چه بالا روند به آن مرد مَحرم می شوند.



(مسأله 2850) اگر زنی را عقد كند و با او آمیزش نماید، دختر و نوه دختری و پسری آن زن هر چه پایین روند ـ چه در وقت عقد موجود باشند یا بعد به دنیا بیایند ـ به آن مرد مَحرم می شوند.



(مسأله 2851) اگر با زنی كه برای خود عقد كرده آمیزش هم نكرده باشد، تا وقتی كه آن زن در عقد اوست، نمی تواند با دختر او ازدواج كند.



[486]

(مسأله 2852) عمّه و خاله پدر و عمّه و خاله پدرِ پدر وعمّه و خاله مادر و عمّه و خاله مادر مادر هر چه بالا روند به انسان محرمند، و با آنان نمی توان ازدواج كرد.



(مسأله 2853) پدر و جدّ شوهر، هر چه بالا روند، و پسر و نوه پسری و دختری او هر چه پایین آیند ـ چه در هنگام عقد موجود باشند یا بعد به دنیا بیایند ـ به زن او محرم هستند.



(مسأله 2854) اگر زنی را برای خود عقد كند، دائم باشد یا موقّت، تا وقتی كه آن زن در عقد اوست، نمی تواند با خواهر آن زن ازدواج نماید.



(مسأله 2855) اگر زن خود را به ترتیبی كه در كتاب طلاق گفته می شود طلاق رجعی دهد، در بین عدّه نمی تواند خواهر او را عقد نماید، بلكه در عدّه طلاق بائن هم كه بعد بیان می شود، احتیاط مستحب آن است كه از ازدواج با خواهر او خودداری نماید امّا در مدّت عدّه ازدواج موقّت ـ اگرچه بائن است ـ احتیاط واجب آن است كه با خواهر او ازدواج نكند.



(مسأله 2856) انسان نمی تواند بدون اجازه زن خود با خواهرزاده و برادرزاده او ازدواج كند، ولی اگر بدون اجازه زن خود آنان را عقد نماید و بعد زن بگوید: «به آن عقد راضی هستم»، اشكال ندارد.



(مسأله 2857) اگر زن بفهمد شوهرش برادرزاده یا خواهرزاده او را عقد كرده و حرفی نزند، چنانچه بعد رضایت ندهد عقد آنان باطل است، بلكه اگر از حرف نزدن زن هم معلوم باشد كه باطناً راضی بوده است، احتیاط واجب آن است كه شوهر زن با طلاق از برادرزاده یا خواهرزاده او جدا شود، مگر آن كه اجازه بدهد.



(مسأله 2858) انسان می تواند با عمّه یا خاله همسر خود بدون اجازه او ازدواج نماید.



(مسأله 2859) اگر انسان پیش از آن كه دختر عمّه یا دختر خاله خود را بگیرد با مادر آنان زنا كند، دیگر نمی تواند با آنان ازدواج نماید.



(مسأله 2860) اگر با دختر عمّه یا دختر خاله خود ازدواج نماید و پیش از آن كه با آنان آمیزش كند با مادر آنان زنا نماید، عقد آنان اشكال ندارد.



(مسأله 2861) اگر با زنی غیر از عمّه و خاله خود زنا كند، احتیاط واجب آن است كه با دختر او ازدواج نكند، ولی اگر زنی را عقد نماید و با او آمیزش كند اما بعد با مادر او زنا كند، آن زن بر او حرام نمی شود، و همچنین است اگر بعد از عقد پیش از آن كه با همسرش آمیزش كند با مادر او زنا نماید، ولی در این صورت احتیاط مستحب آن است



[487]

كه از آن زن جدا شود.



(مسأله 2862) زن مسلمان نمی تواند به عقد كافر درآید، مرد مسلمان هم نمی تواند با زن های كافر غیر اهل كتاب ـ یهودی، مسیحی و زرتشتی ـ ازدواج كند، و ازدواج دائم با زن های اهل كتاب نیز بنابر احتیاط جایز نیست، ولی عقد موقّت زن های اهل كتاب مانعی ندارد.



(مسأله 2863) اگر با زنی كه در عدّه طلاق رجعی است زنا كند، آن زن بر او حرام می شود، و اگر با زنی كه در عدّه ازدواج موقّت یا طلاق بائن یا عدّه وفات است زنا كند، بعد می تواند او را عقد نماید، اگرچه احتیاط مستحب آن است كه با او ازدواج نكند، و معنای طلاق رجعی و طلاق بائن و عدّه ازدواج موقّت و عدّه وفات در احكام طلاق گفته خواهد شد.



(مسأله 2864) اگر مرد نداند كه زن در عدّه است یا نداند كه عقدِ در عدّه حرام است و با او ازدواج كند، چنانچه زن هم نداند و بچّه ای از آنان به دنیا آید، حلال زاده است و شرعاً فرزند هر دو می باشد، ولی اگر زن می دانسته كه در عدّه است و نیز می دانسته كه عقد در عدّه حرام است و مرد نمی دانسته، بچّه شرعاً ملحق به پدر است و بین او و مادر ارثی نمی باشد، و در هر دو صورت عقد آنان باطل است و به یكدیگر حرام ابدی می شوند.



(مسأله 2865) اگر با زن بی شوهری كه در عدّه نیست زنا كند، بعد می تواند آن زن را برای خود عقد نماید، ولی احتیاط مستحب آن است كه صبر كند تا آن زن حیض ببیند و بعد او را عقد نماید، بلكه احتیاط مزبور حتّی الامكان نباید ترك شود، و همچنین است اگر دیگری بخواهد آن زن را عقد كند.



(مسأله 2866) اگر زنی را كه در عدّه دیگری است برای خود عقد كند، چنانچه مرد و زن یا یكی از آنان بدانند كه عدّه زن تمام نشده و بدانند عقد كردن زن در عدّه حرام است، آن زن بر او حرام می شود، اگرچه مرد بعد از عقد با آن زن آمیزش نكرده باشد.



(مسأله 2867) اگر زنی را برای خود عقد كند و بعد معلوم شود كه در عدّه بوده; چنانچه هیچ كدام نمی دانسته اند زن در عدّه است و نمی دانسته اند كه عقد كردن زن در عدّه حرام است، در صورتی كه مرد با او آمیزش كرده باشد، آن زن بر او حرام می شود.



(مسأله 2868) اگر انسان بداند زنی شوهر دارد و با او ازدواج كند، باید از او جدا



[488]

شود و بعد هم نمی تواند او را برای خود عقد كند.



(مسأله 2869) زن شوهردار اگر زنا بدهد، بر زانی حرام ابدی می شود ولی بر شوهر خود حرام نمی شود و چنانچه توبه نكند و بر عمل خود باقی باشد، بهتر است كه شوهر او را طلاق دهد ولی باید مهریّه او را بدهد.



(مسأله 2870) زنی كه او را طلاق داده اند و زنی كه صیغه بوده و شوهرش مدّت او را بخشیده یا مدّت او تمام شده، چنانچه بعد از مدّتی شوهر كند و بعد شك كند كه هنگام عقد بستن با شوهر دوم، عدّه شوهر اوّل تمام شده بوده یا نه، در صورتی كه بداند یا احتمال دهد كه در هنگام شوهر كردن متوجّه حال خود و بی مانع بودن خود بوده است، نباید به شكّ خود اعتنا كند.



(مسأله 2871) مادر و خواهر و دختر كسی كه لواط داده، بر لواط كننده حرام می باشند ـ اگرچه لواط كننده و لواط دهنده بالغ نباشند ـ ولی اگر گمان كند كه دخول شده یا شك كند كه دخول شده یا نه، بر او حرام نمی شوند.



(مسأله 2872) اگر با مادر یا خواهر یا دختر كسی ازدواج نماید وبعد از ازدواج با آن كس لواط كند، آنها بر او حرام نمی شوند.



(مسأله 2873) اگر كسی كه در حال اِحرام است با زنی ازدواج نماید، عقد او باطل است، و چنانچه می دانسته كه زن گرفتن بر او حرام است، دیگر نمی تواند آن زن را عقد كند.



(مسأله 2874) اگر زنی كه در حال احرام است با مردی كه در حال اِحرام نیست ازدواج كند، عقد او باطل است و اگر زن می دانسته كه ازدواج كردن در حال اِحرام حرام است، احتیاط واجب آن است كه بعد هم با آن مرد ازدواج نكند، بلكه این احتیاط خالی از قوّت نیست.



(مسأله 2875) اگر مرد طواف نساء را كه یكی از اعمال حجّ و عمره مفرده است بجا نیاورد، زن او كه به واسطه مُحْرِم شدن بر او حرام شده بود، بر او حلال نمی شود، و نیز اگر زن طواف نساء نكند، شوهر او بر او حلال نمی شود، ولی اگر بعد طواف نساء را انجام دهند، به یكدیگر حلال می شوند.



(مسأله 2876) اگر كسی دختر نابالغی را برا ی خود عقد كند و پیش از آن كه نُه سال



[489]

دختر تمام شود، با او آمیزش و دخول كند، چنانچه او را اِفضا نماید ـ یعنی راه ادرار و حیض او را یكی كند ـ هیچ وقت نباید با او آمیزش كند و باید علاوه بر مهریّه و دیه اِفضا، نفقه او را تا آن زن زنده است، بپردازد.



(مسأله 2877) زنی كه سه مرتبه او را طلاق داده اند، بر شوهرش حرام می شود ولی اگر با شرایطی كه در كتاب طلاق گفته خواهد شد، زن با مرد دیگری ازدواج كند، شوهر اوّل می تواند در صورتی كه شوهر دوم او را طلاق دهد، دوباره او را برای خود عقد نماید.



(مسأله 2878) اگر مرد با زن خود نزد حاكم شرع «لِعان» كند، آن زن برای همیشه بر آن مرد حرام می شود.



(مسأله 2879) قرابتی كه بر اثر شیر دادن (رضاع) حاصل می شود، با شرایطی موجب حرمت نكاح می گردد كه در احكام محرمیّت به سبب شیر دادن خواهد آمد.





احكام ازدواج دائم



(مسأله 2880) مرد با رعایت جهات زیر می تواند دو یا سه و یا حدّ اكثر چهار همسر دائم برای خود اختیار كند:



اوّل: بتواند بین همسران خود به عدالت رفتار نماید.



دوم:توانایی اداره بیش از یك خانواده را داشته باشد.



پس اگر مرد نتواند بین همسران خود به عدالت رفتار نماید و یا نتواند آنان را تأمین نماید، نباید بیش از یك همسر برای خود اختیار كند.



(مسأله 2881) زنی كه عقد دائم شده، نباید بدون اجازه شوهر از خانه بیرون رود، امّا اگر بیرون رفتن زن برای حوائج شخصی و لازم، منافاتی با حقوق شوهر نداشته باشد، حرمت بیرون رفتن او معلوم نیست، ولی زن باید خود را برای هر لذّت متعارفی كه شوهر او می خواهد، تسلیم نماید و بدون عذر شرعی از آمیزش با او جلوگیری نكند، و اگر زن در اینها از شوهر اطاعت كند، تهیّه غذا و لباس و منزل او و لوازم دیگری كه عرفاً جزیی از هزینه زندگی زن می باشد بر شوهر واجب است و اگر تهیّه نكند ـ چه توانایی داشته باشد و چه نداشته باشد ـ مدیون زن است.

(مسأله 2882) اگر زن در كارهایی كه در مسأله پیش گفته شد از شوهر اطاعت نكند،



[490]

گناهكار است و حقّ غذا و لباس و منزل و همخوابی ندارد، ولی مهریّه او از بین نمی رود.



(مسأله 2883) مرد نمی تواند همسر خود را به كارهای خلاف شرع یا كارهایی كه انجام آنها بر زن واجب نیست مجبور نماید و زن می تواند در این گونه امور از شوهر اطاعت نكند، بلكه در امور خلاف شرع نباید از او اطاعت نماید.



(مسأله 2884) بعید نیست گفته شود حقوق زن و شوهر در برابر یكدیگر است، بنابر این زمانی كه یكی از آنان بدون عذر موجّه از ادای حقّ دیگری امتناع می نماید، دیگری نیز بتواند از ادای حقوق او امتناع نماید.



(مسأله 2885) كارهایی كه زن انجام می دهد و مستلزم پایمال شدن حقوق شوهر نمی شود ـ نظیر وصیّت كردن یا قبول وصیّت ـ احتیاج به اجازه شوهر ندارد.



(مسأله 2886) مرد حق ندارد زن خود را به خدمت خانه مجبور كند، مگر در مناطقی كه كار در خانه جزء وظایف زن محسوب می شود به گونه ای كه در ازدواج جزء شرایط عقد به حساب می آید، یعنی عقد و قرارداد مبنی بر آن انجام می گیرد.



(مسأله 2887) مخارج سفر زن اگر بیشتر از مخارج وطن باشد، در صورتی كه جزیی از هزینه معمول زندگی به حساب نیاید، با شوهر نیست، مگر این كه سفر او لازم باشد یا رفتن به چنین سفری جزیی از مخارج معمول زندگی یا جزیی از شئون زن باشد كه در این صورت مخارج آن با مرد است و همچنین اگر شوهر مایل باشد كه زن را سفر ببرد، باید خرج سفر او را بدهد.



(مسأله 2888) زن در مالكیّت اموال خویش استقلال دارد، یعنی آنچه شرعاً به دست می آورد مال خود اوست، و شوهر بدون رضایت وی حقّ تصرّف در اموال او را ندارد، اگرچه در بسیاری از مصارف احتیاج به اجازه شوهر دارد، بلكه خوب است زن در مقام تصرّف در اموال خویش رضایت شوهر خود را تحصیل نموده و از او اجازه بگیرد.



(مسأله 2889) جهیزیّه ای كه زن به خانه شوهر می برد جزء اموال زن است و هنگام طلاق می تواند همه آن را با خود ببرد، بلكه در هر صورت اختیار با اوست.



(مسأله 2890) هدایایی كه برای زن آورده اند جزء دارایی زن می باشد و هدایایی كه به نحو مشترك برای زن و شوهر آورده اند، نصف آن جزء دارایی زن به شمار می آید.



(مسأله 2891) اموالی كه زن در مدّت زناشویی از راه تلاش و فعالیّت بدست آورده،



[491]

جزء دارایی او می باشد و آنچه را شوهر به او بخشیده، بنابر احتیاط واجب جزء دارایی زن شمرده می شود.



(مسأله 2892) اگر شوهر هزینه های زن را روزانه یا ماهانه به وی داده باشد و زن در مصرف آن صرفه جویی كرده و از این راه وجوهی پس انداز نموده باشد، آنچه را پس انداز كرده جزء اموال اوست، ولی اگر شوهر وجوهی را به عنوان مخارج زندگی در منزل بگذارد و زن مخارج روزانه منزل را از آن بردارد، چنانچه چیزی صرفه جویی شود و باقی بماند، متعلّق به شوهر است و زن نمی تواند برای خود بردارد.



(مسأله 2893) مرد نمی تواند زن دائمی خود را به گونه ای ترك كند كه نه مثل زن شوهردار باشد نه مثل زن بی شوهر، و احتیاط مستحب آن است كه هر چهار شب یك شب نزد او بماند مگر این كه زن گذشت نماید.



(مسأله 2894) شوهر نمی تواند بیش از چهار ماه، آمیزش با همسر دائمی خود را ترك كند.



(مسأله 2895) اگر یكی از زن یا شوهر بچّه بخواهد و دیگری نخواهد، در صورتی كه هیچ كدام عذر موجّه و شرعی نداشته باشند، حقّ كسی كه بچّه می خواهد مقدّم است مگر این كه به طور صریح یا ضمنی جزء عقد ازدواج شرط شده باشد، ولی چنانچه زن عذر موجّه و شرعی داشته باشد، مثل این كه باردار شدن برای او ضرر مهم داشته باشد، شوهر نمی تواند بچّه دار شدن را به او تحمیل نماید.





احكام مَهریه



(مسأله 2896) «مَهر» اندازه معیّنی ندارد و می توان هر چیز حلالی را كه ارزش داشته باشد ـ كم باشد یا زیاد، عین باشد یا منفعت ـ و قابل تملّك باشد مهر قرار دهد، و از پیامبر اكرم(صلی الله علیه وآله) نقل شده است كه فرموده اند: «بهترین زنان امّت من زنی است كه ازهمه زیباتر و از همه كم مهرتر باشد.»(1)



(مسأله 2897) تعیین مقدار مهر بستگی به رضایت زن و شوهر دارد، ولی بهتر است



ــــــــــــــــــــــــــــ



1 ـ وسائل الشیعة، كتاب النكاح، باب 52 از ابواب «مقدمات النكاح وآدابه»، حدیث 3.



[492]

مهر زنان مؤمن مطابق «مَهر السُّنّة» باشد، یعنی مهری كه پیامبر اكرم(صلی الله علیه وآله) برای هر یك از زنان و دختران خود از جمله حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) قرار دادند، و آن پانصد درهم نقره سكّه دار است كه وزن هر درهم «6/12» نخود می باشد و جمعاً «5/262» مثقال معمولی نقره سكّه دار می شود و قیمت آن تابع نرخ روز است.



(مسأله 2898) اگر مرد مهر زن را در عقد معیّن كند و قصدش این باشد كه آن را ندهد، عقد صحیح است ولی مهر را باید بدهد.



(مسأله 2899) باید مهریّه برای طرفین عقد (زن و شوهر) به نحوی كه رفع جهالت بشود، معلوم باشد.



(مسأله 2900) برای پرداخت تمام یا قسمتی از مهریّه می توان مدّت یا اقساطی قرار داد.



(مسأله 2901) اگر مهریّه زن پول قرار داده شود و در اثر گذشت زمان یا عوامل دیگر قیمت آن تنزّل فاحش پیدا كند، بنابر اقوی باید با مصالحه، رضایت زن فراهم شود ولی اگر چیزهایی نظیر زمین، خانه، طلا یا نقره به عنوان مهر قرار داده شوند، زن همان مقدار را طلبكار می شود، هر چند قیمت آنها تنزّل كرده باشد.



(مسأله 2902) اگر در عقد دائم مهر را معیّن نكنند، عقد صحیح است و چنانچه مرد با زن آمیزش كند، باید مهر او را مطابق مهر زن هایی كه از لحاظ سنّ و شئون خانوادگی مثل او هستند بدهد.



(مسأله 2903) اگر هنگام خواندن عقد دائم برای دادن مهر مدّتی معیّن نكرده باشند، زن می تواند پیش از گرفتن مهر از آمیزش شوهر جلوگیری كند، چه شوهر توانایی دادنِ مهر را داشته باشد و چه نداشته باشد، و این خودداری زن باعث سقوط حقّ نفقه نمی شود، ولی اگر پیش از گرفتن مهر به آمیزش راضی شود و شوهر با او آمیزش كند، دیگر نمی تواند بدون عذر شرعی از آمیزش شوهر جلوگیری نماید.



(مسأله 2904) در صورتی كه ضمن عقد دائم مهریه ذكر نشود و یا عدم مهر شرط شود، عقد نكاح صحیح است و زن و شوهر می توانند بعد از عقد مهریّه را معیّن كنند و اگر قبل از تعیین مهریه آمیزش واقع شده باشد، زن مستحقّ مهرالمثل است ـ یعنی مقدار مهریّه ای كه چنین زنی با توجّه به ویژگی های مربوط وشرایط خانوادگی در بین امثال و



[493]

فامیل و معمول محل خود دارد ـ و در صورتی كه یكی از زوجین قبل از تعیین مهریه و آمیزش بمیرد، زن مستحقّ مهریه نیست.





احكام ازدواج موقّت (مُتعه)



ازدواج موقّت از راه های مناسب جلوگیری از فحشا و انحرافات جنسی است و اولیاء دین به آن سفارش كرده اند. از حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل شده است كه: «اگر از ازدواج موقّت منع نشده بود، هیچ مؤمنی تن به زنا نمی داد و جز محروم از سعادت و نیكبختی كسی زنا نمی كرد.»(1) بنابر این كسی كه امكان ازدواج دائم را نداشته باشد و نتواند خود را از گناه بازدارد یا بترسد دچار فحشا گردد، باید با ازدواج موقّت خود را حفظ نماید.



(مسأله 2905) عقد موقّت زن اگرچه برای لذّت بردن هم نباشد، صحیح است.



(مسأله 2906) در عقد موقّت اگر مهر معیّن نشود، عقد باطل است و اگر مدّت معیّن نشود، بنابر مشهور به عقد دائم تبدیل می شود، ولی بنابر احتیاط در این صورت مرد یا باید توسط طلاق از زن جدا شود و یا صیغه عقد دائم را تجدید نماید.



(مسأله 2907) شوهر بیش از چهار ماه نباید آمیزش با متعه خود را ترك كند.



(مسأله 2908) زنی كه صیغه می شود، اگر در عقد شرط كند كه شوهر با او آمیزش نكند، عقد و شرط او صحیح است و شوهر فقط می تواند لذّتهای دیگر از او ببرد، ولی اگر بعد به آمیزش راضی شود، شوهر می تواند با او آمیزش نماید.



(مسأله 2909) زنی كه متعه شده، اگرچه آبستن شود، حقّ خرجی ندارد.



(مسأله 2910) زنی كه متعه شده حقّ همخوابی ندارد و از شوهر ارث نمی برد و شوهر هم از او ارث نمی برد.



(مسأله 2911) زنی كه متعه شده اگر نداند كه حقّ خرجی و همخوابی ندارد، عقد او صحیح است و برای آن كه نمی دانسته، حقّی به شوهر پیدا نمی كند.



(مسأله 2912) زنی كه متعه شده می تواند بدون اجازه شوهر از خانه بیرون برود، ولی اگر به واسطه بیرون رفتن او حقّ شوهر از بین برود، بیرون رفتن او حرام است.



ــــــــــــــــــــــــــــ



1 ـ وسائل الشیعة، كتاب النكاح، باب 1 از ابواب «المتعة»، حدیث 2 و 20.



[494]

(مسأله 2913) اگر زنی مردی را وكیل كند كه به مدّت و مبلغ معیّنی او را برای خود متعه نماید، چنانچه مرد او را به عقد دائم خود در آورد یا به غیر از مدّت یا مبلغی كه معیّن شده او را متعه كند، وقتی آن زن فهمید اگر بگوید: «راضی هستم»، عقد صحیح است، و گرنه باطل است.



(مسأله 2914) اگر پدر و جدّ پدری بخواهند برای محرم شدن ـ یك ساعت یا دو ساعت ـ زنی را به عقد پسر نابالغ خود در آورند یا دختر نابالغ خود را برای محرم شدن به عقد كسی درآورند، در صورتی صحیح است كه به طور جِدّی قصد انشای عقد را داشته باشند و پسر و دختر قابل استمتاع باشند واحتیاطاً باید به مصلحت آنها هم باشد وگرنه تنها برای محرمیّت، صیغه خواندن خالی از اشكال نیست.



(مسأله 2915) اگر پدر یا جدّ پدری، طفل خود را كه در محلّ دیگری است و نمی داند زنده است یا مرده برای محرم شدن به عقد كسی درآورد، در صورتی كه قصد جِدّی حاصل شود و امكان استمتاع هم باشد، بر حسب ظاهر محرم بودن حاصل می شود و چنانچه بعداً معلوم شود كه در هنگام عقد آن دختر زنده نبوده، عقد باطل است و كسانی كه به واسطه عقد ظاهراً محرم شده بودند، نامحرمند.



(مسأله 2916) اگر مرد مدّت متعه را ببخشد، چنانچه با زن آمیزش كرده باشد، باید تمام چیزی را كه قرار گذاشته به او بدهد، همچنین اگر آمیزش نكرده باشد، احتیاطاً باید تمام اجرت زن را بدهد.



(مسأله 2917) مرد می تواند زنی را كه متعه او بوده و هنوز عدّه اش تمام نشده به عقد دائم خود در آورد.





مسائل متفرّقه زناشویی



(مسأله 2918) كسی كه به واسطه نداشتن همسر به حرام می افتد، واجب است ازدواج كند.



(مسأله 2919) اگر شوهر در عقد شرط كند كه زن باكره باشد و بعد از عقد معلوم شود كه باكره نبوده، می تواند عقد را به هم بزند.



(مسأله 2920) اگر مسلمانی منكر خدا یا پیامبر(صلی الله علیه وآله) شود یا حكم ضروری دین ـ یعنی



[495]

حكمی را كه مسلمانان جزء دین اسلام می دانند، مثل واجب بودن نماز و روزه ـ را انكار كند، در صورتی كه منكر شدن آن حكم به انكار خدا یا پیامبر(صلی الله علیه وآله) برگردد، «مرتدّ» است.



(مسأله 2921) اگر زن پیش از آن كه شوهرش با او آمیزش كند به نحوی كه در مسأله پیش گفته شد «مرتدّ» شود، عقد او باطل می گردد ولی اگر بعد از آمیزش مرتدّ شود، باید به دستوری كه در احكام طلاق گفته خواهد شد عدّه نگهدارد، پس اگر در بین عدّه مسلمان شود، عقد باقی است و اگر تا آخر عدّه مرتدّ بماند، عقد باطل است.



(مسأله 2922) كسی كه پدر یا مادر او در هنگام بسته شدن نطفه او مسلمان بوده اند، چنانچه بعد از بالغ شدن اظهار اسلام كند و بعد مرتدّ شود، زنش بر او حرام می شود و باید به مقداری كه در احكام طلاق گفته می شود، عدّه وفات نگهدارد.



(مسأله 2923) مردی كه از پدر و مادر غیر مسلمان به دنیا آمده و مسلمان شده، اگر پیش از آمیزش با همسر خود مرتدّ شود، عقد او باطل می گردد و اگر بعد از آمیزش مرتدّ شود، زن او باید به مقداری كه در احكام طلاق گفته می شود عدّه نگهدارد، پس اگر پیش از تمام شدن عدّه، شوهر او مسلمان شود، عقد باقی است و گرنه باطل است.



(مسأله 2924) اگر زن در عقد با مرد شرط كند كه او را از شهری بیرون نبرد و مرد هم قبول كند، نباید زن را از آن شهر بیرون ببرد.



(مسأله 2925) اگر زنِ انسان از شوهر قبلی دختری داشته باشد، انسان می تواند آن دختر را برای پسر خود كه از آن زن نیست عقد كند، و نیز اگر دختری را برای پسر خود عقد كند، می تواند با مادر آن دختر ازدواج نماید.



(مسأله 2926) اگر زنی از راه زنا آبستن شود، جایز نیست بچّه خود را سقط كند.



(مسأله 2927) اگر كسی با زنی كه شوهر ندارد و در عدّه كسی هم نیست زنا كند، چنانچه بعد او را عقد كند و بچّه ای از آنان پیدا شود، در صورتی كه ندانند بچّه از نطفه حلال است یا حرام، آن بچّه حلال زاده است.



(مسأله 2928) به مجرّد این كه زن بگوید: «یائسه ام» حرف او قبول نمی شود، ولی اگر بگوید: «شوهر ندارم» حرف او قبول می شود.



(مسأله 2929) اگر بعد از آن كه انسان با زنی ازدواج كرد، كسی بگوید: «آن زن شوهر داشته» و زن بگوید: «نداشتم»، چنانچه شرعاً ثابت نشود كه زن شوهر داشته، باید حرف



[496]

زن را قبول كرد.



(مسأله 2930) مستحب است برای شوهر دادن دختری كه بالغ است ـ یعنی مكلّف شده ـ عجله كنند. حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: «یكی از سعادت های مرد آن است كه دخترش در خانه او حیض نبیند.»(1)



(مسأله 2931) اگر زن مهریّه خود را با شوهر صلح كند كه زنِ دیگری نگیرد، اقوی آن است كه زن مهریّه را نگیرد و شوهر هم با زن دیگری ازدواج نكند.



(مسأله 2932) كسی كه از راه زنا به دنیا آمده، اگر زن بگیرد و بچّه ای پیدا كند، آن بچّه حلال زاده است.



(مسأله 2933) هرگاه مرد در حال روزه ماه رمضان یا در حالی كه همسرش حائض است با او آمیزش نماید، معصیت كرده ولی بچّه ای كه از آنان به دنیا می آید حلال زاده است و از آنان ارث می برد. همچنین اگر همسر او «نُفَساء» باشد و پیش از پاك شدن با او آمیزش نماید یا مستحاضه متوسّطه یا كثیره باشد ـ كه بنابر احتیاط واجب پیش از غسل كردن زن، آمیزش با او جایز نیست ـ همین حكم جاری می شود.



(مسأله 2934) زنی كه یقین دارد شوهر او در سفر مرده، اگر بعد از عدّه وفات ـ كه مقدار آن در احكام طلاق گفته خواهد شد ـ شوهر كند و شوهر اوّل از سفر برگردد، باید از شوهر دوم جدا شود و به شوهر اوّل حلال است، ولی اگر شوهر دوم با او آمیزش كرده باشد، زن باید عدّه نگهدارد و شوهر دوم باید مهریّه او را مطابق زن هایی كه مثل او هستند بدهد، ولی مخارج زن در مدّت عدّه بر شوهر دوم واجب نیست.



(مسأله 2935) كسانی كه به واسطه شیر خوردن محرم می شوند، مستحب است یكدیگر را احترام نمایند، ولی از یكدیگر ارث نمی برند و حقوق خویشاوندی كه انسان با خویشان خود دارد، برای آنان نیست.